روانشناسان اجتماعی جهان
آقای آلپورت را به عنوان پدر روانشناسی اجتماعی می شناسند؛ کتاب «روانشناسی اجتماعی» او بر تمام نوشته های آینده در این زمینه تأثیر گذاشت. او به ویژه به عقاید عمومی، نگرشها، شایعات و رفتار علاقه داشت. وی از طریق آزمایشات آزمایشگاهی و تحقیقات پیمایشی به کاوش دربارۀ این موضوعات پرداخت.
وی زندگی خود را صرف مطالعۀ تأثیرات اجتماعی کرد. مطالعاتش دربارۀ هم نوایی و آزمایش هایش بسیار شناخته شده است. آزمایش هم نوایی اش(conformity experiments) به مجموعه آزمایش هایی که توسط اش برای برسی اینکه افراد به چه میزان از گروه اکثریت اطاعت می کنند یا در مقابل ان مقاومت می کنند و اثر چنین تأثیراتی بر باورها و عقاید چیست اشاره دارد.
ایشان به عنوان پایه گذار روانشناسی اجتماعی مدرن شناخته شده است. او یکی از پدیدآورندگان نظریۀ گشتالت است، و مفهوم فاصلۀ اجتماعی را مورد بررسی قرار داده و نظریه میدانی (Field theory) را ارائه داد. او بعدها نشان داد که شناسایی درست رفتار انسان ها جدا از محیط شان غیرممکن است.
آقای میلگرام بیشتر بخاطر آزمایشش درباره اطاعت از اقتدار (Obedience to authority) معروف است. همچنین آمایش جهان کوچک (small World) نیز برای او است؛ این آزمایش نیز به عنوان شش درجه جدایی (six degrees of separation) است.
آقای زیمباردو بخاطر آزمایش زندان استنفورد (Stanford parison experiment) شناخته شده است. او در آزمایشش تعدادی از دانشجویان را به دو گروه تقسیم کرد؛ گروهی به عنوان زندانبان ها و گروهی به عنوان زندانی ها. سپس آنها را در زیر زمین یکی از ساختمان های دانشگاه به صورت ساختگی زندانی کرد . او به این نتیجه رسید که در طول زمان هر دو گروه تحت تاثیر محیط قرار گرفته و رفتارهایی مانند زندانبانان و زندانی های واقعی نشان می دهند.
ایشان بنیان گذار نظریۀ یادگیری مشاهده ای (Observational learning) است. وی معتقد است که رسانه ها می توانند در تماشاچی ها رفتار پرخاشگرانه ایجاد کنند؛ او در آزمایشی، فیلمی به کودکان نشان داد که در آن با عروسکی به طور پرخاشگرانه رفتار می شد. آقای بندورا بعد از تماشای فیلم مشاهده کرد که کودکان نیز آن رفتارها را یادگرفته و تقلید می کنند. آقای بندورا همچنین بنیان گذار نظریۀ خودکارآمدی (self-efficacy) است.
آقای مظفر شریف بخاطر آزمایش معروفش یعنی «غار دزدان» شناخته شده است. در این آزمایش او 22 پسر یازده ساله را به اردوگاه زمستانی در اوکلاهاما و به نام غار دزدان فرستاد. او به منظور بررسی پیش داوری ها، آن ها را به دو گروه تقسیم کرد. بونداد آزمایش او «نظریه تعارض واقع گرایانه» گروه بود.
او علاوه بر روانشناس یک کشیش مسیحی بود. او می گفت روانشناسی باید با شرایط اجتماعی و تاریخی منطقه ای که در آن شکل می گیرد مرتبط باشد. همچنین باید با آرزوها و اهداف افرادی که در آنجا ساکن هستند مرتبط باشد. او بنیانگذار روانشناسی اجتماعی آزادی است.